کردپرس/ انسان به عنوان موجودی اجتماعی، همواره در تعامل با ساختارهای قانونی و هنجارهای وضع شده توسط جوامع خود زیسته است. این قوانین، که برای حفظ نظم، امنیت، و تسهیل همزیستی مسالمتآمیز طراحی شدهاند، ستون فقرات هر جامعهای را تشکیل میدهند.
با این حال، تاریخ بشر گواه آن است که «قانونگریزی» - یعنی تخطی از این چارچوبهای هنجاری - پدیدهای فراگیر و چندوجهی بوده است که در سطوح مختلف فردی و اجتماعی نمود پیدا میکند. از تخلفات جزئی روزمره تا جرائم سازمانیافته، نقض قانون همواره چالشهای جدی برای ثبات و پیشرفت اجتماعی به همراه داشته است. [به عنوان مثال، بر اساس آمارها، جرائم سالانه میلیاردها دلار خسارت اقتصادی به جوامع وارد میکنند و هزینههای گزافی را برای سیستمهای قضایی و زندانها به همراه دارند. تخلفات رانندگی نیز سالانه جان هزاران نفر را میگیرند و خسارات مالی سنگینی به بار میآورند.]
در واقع قانونگریزی، پدیدهای پیچیده با ریشههای عمیق در روان انسان است که علیرغم توجه گسترده به عوامل اجتماعی و اقتصادی، همچنان نیازمند تحلیل دقیقتر از منظر روانشناختی میباشد. بسیاری از نظریههای موجود، بر عوامل بیرونی مانند نابرابری، ناکارآمدی سیستم قضایی یا فشارهای اجتماعی تمرکز دارند، اما پرسش اساسی این است که چرا حتی در شرایط مساعد اجتماعی، افراد همچنان به نقض قوانین تمایل نشان میدهند؟ این امر ما را به سوی بررسی عوامل درونی و روانشناختی سوق میدهد که عبارتند از:
• خودخواهی و منافع شخصی: میل ذاتی انسان به اولویت دادن به منافع فردی، گاهی اوقات او را به سمت نادیده گرفتن قوانین سوق میدهد تا دستیابی سریعتر و آسانتر به اهداف خود را ممکن سازد. [برای مثال، یک فرد ممکن است برای فرار از پرداخت مالیات، اطلاعات مالی خود را پنهان کند، یا برای رسیدن به یک موقعیت شغلی، به رشوه متوسل شود.]
• تضاد با ارزشها و باورهای فردی: زمانی که قوانین با سیستم ارزشی، اخلاقیات یا باورهای فردی در تضاد قرار میگیرند، احتمال زیر پا گذاشتن آنها افزایش مییابد. این مقاومت میتواند ناشی از احساس بیعدالتی یا غیرمنطقی بودن قانون باشد. [به عنوان مثال، قوانین مربوط به حجاب در برخی کشورها، با باورهای آزادی شخصی و حق انتخاب در تضاد است و میتواند منجر به نافرمانی مدنی و قانونگریزی شود. همچنین، قوانین محدودکننده آزادی بیان ممکن است با ارزشهای دموکراتیک افراد در تضاد باشد و باعث شود آنها به دنبال راههایی برای دور زدن این محدودیتها باشند.]
• نیاز به استقلال و آزادی: حس محدودیت ناشی از قوانین، بهویژه در افرادی که تمایل بالایی به استقلال و خودمختاری دارند، میتواند منجر به واکنشهای گریز از قانون شود.
• تأثیرات اجتماعی و محیطی: قرار گرفتن در محیطهایی که قانونگریزی در آنها عادی تلقی میشود یا مشاهده عدم مجازات برای متخلفان، میتواند نگرش فرد نسبت به پایبندی به قانون را تغییر دهد.
• ضعف در اجرای قوانین و مجازاتها: گاه ناکارآمدی سیستم قضایی، عدم بازدارندگی مجازاتها و احتمال پایین شناسایی و برخورد با متخلفان، میتواند انگیزه برای قانونگریزی را افزایش میدهد.
• تجربههای منفی با سیستم: بیاعتمادی به نهادهای دولتی یا سیستم قضایی، که ناشی از تجربههای تبعیضآمیز یا ناکارآمدی است، میتواند زمینهساز بیتوجهی به قوانین باشد.
• عوامل روانشناختی و شخصیتی: ویژگیهایی نظیر سطوح پایین وجدان، همدلی، تکانشگری بالا، اضطراب، نیاز به قدرت، جستجوی هیجان و اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی، نقش مهمی در افزایش گرایش به قانونگریزی ایفا میکنند. [همچنین، افراد ممکن است از مکانیسمهای دفاعی روانشناختی مانند توجیه، انکار، و فرافکنی برای کاهش احساس گناه و توجیه رفتارهای قانونشکنانه خود استفاده کنند.] همچنین، نحوه درک فرد از قوانین، پیامدهای رفتار خود و هنجارهای اجتماعی (پردازش شناختی) در این زمینه تأثیرگذار است. [این عوامل با نظریههای روانشناختی مختلفی مانند نظریه یادگیری اجتماعی بندورا، نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، و نظریه خودکنترلی گاتفرسون و هیرشی قابل تبیین هستند.]
ما باید بدانیم، درک این ابعاد روانشناختی برای طراحی استراتژیهای مؤثر در جهت کاهش قانونگریزی، ارتقاء مسئولیتپذیری فردی و تقویت پایبندی به هنجارهای اجتماعی در یک اجتماع ضروری است. بنابراین برای افزایش قانونپذیری در افراد، میتوان از راهکارهای مختلفی استفاده کرد که میتوان به برخی از مهمترین آنها اشاره کرد:
۱. تقویت آموزش و آگاهیبخشی:
• آموزش از کودکی: آموزش ارزشهای اخلاقی، مسئولیتپذیری، و احترام به قانون باید از سنین پایین در خانواده، مدرسه، و جامعه آغاز شود.
• آگاهیبخشی عمومی: اطلاعرسانی گسترده در مورد قوانین، اهمیت آنها، و پیامدهای ناشی از نقض آنها میتواند به افزایش آگاهی و درک عمومی از ضرورت رعایت قوانین کمک کند.
• استفاده از رسانهها: رسانهها میتوانند با تولید برنامههای آموزشی و اطلاعرسانی، نقش مهمی در ترویج فرهنگ قانونمداری و تشویق به رعایت قوانین ایفا کنند.
۲. اصلاح نظام قضایی و انتظامی:
• تقویت شفافیت و عدالت: افزایش شفافیت در فرایندهای قضایی و انتظامی و تضمین اجرای عادلانه قوانین میتواند اعتماد عمومی به این نظامها را افزایش دهد و انگیزه برای رعایت قوانین را تقویت کند.
• بهبود کارایی: تسریع در رسیدگی به پروندهها، کاهش فساد، و افزایش دسترسی به خدمات قضایی میتواند به بهبود کارایی نظام قضایی و افزایش بازدارندگی مجازاتها کمک کند.
• بازنگری در قوانین: قوانین باید بهطور دورهای بازنگری و اصلاح شوند تا با نیازهای روز جامعه هماهنگ باشند و از ایجاد حس تبعیض یا بیعدالتی جلوگیری شود.
• آموزش مأموران: مأموران انتظامی و قضایی باید آموزشهای لازم را در زمینه حقوق شهروندی، اخلاق حرفهای و روشهای صحیح برخورد با متخلفان دریافت کنند.
۳. تقویت نقش نهادهای مدنی و اجتماعی:
• تشویق به مشارکت: تشویق مردم به مشارکت در فرایندهای تصمیمگیری و نظارت بر عملکرد نهادهای دولتی میتواند حس تعلق و مسئولیتپذیری را در آنها تقویت کند.
• حمایت از سازمانهای مردمنهاد: حمایت از سازمانهای مردمنهادی که در زمینه ترویج قانونمداری، حقوق شهروندی و مبارزه با فساد فعالیت میکنند، میتواند به تقویت جامعه مدنی و افزایش نظارت عمومی کمک کند.
• ایجاد فضاهای گفتوگو: ایجاد فضاهای گفتوگو و تبادلنظر در مورد مسائل اجتماعی و قانونی میتواند به افزایش تفاهم و همدلی در جامعه کمک کند و از بروز تنشها و اختلافات جلوگیری نماید.
۴. استفاده از رویکردهای روانشناختی:
• تقویت خودکنترلی: آموزش مهارتهای خودکنترلی و مدیریت هیجانات میتواند به افراد کمک کند تا در برابر وسوسهها و انگیزههای قانونشکنانه مقاومت کنند.
• افزایش همدلی: ترویج همدلی و درک متقابل بین افراد جامعه میتواند به کاهش رفتارهای ضداجتماعی و افزایش رعایت قوانین کمک کند.
• تغییر نگرشها: استفاده از روشهای رواندرمانی و مشاوره برای تغییر نگرشهای منفی نسبت به قانون و تقویت نگرشهای مثبت میتواند به افزایش قانونپذیری کمک کند.
• تأکید بر پیامدهای مثبت: به جای تمرکز صرف بر مجازاتها، باید بر پیامدهای مثبت رعایت قوانین (مانند حفظ نظم، امنیت و بهبود کیفیت زندگی) تأکید شود.
۵. بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی:
• کاهش نابرابری: کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی میتواند حس بیعدالتی و محرومیت را در جامعه کاهش دهد و از بروز رفتارهای قانونشکنانه جلوگیری کند.
• ایجاد فرصتهای شغلی: ایجاد فرصتهای شغلی مناسب و فراهم کردن امکان پیشرفت اقتصادی برای همه افراد جامعه میتواند انگیزه برای رعایت قوانین را افزایش دهد.
• تأمین نیازهای اساسی: تأمین نیازهای اساسی و اولیه زندگی (مانند مسکن، پوشاک، تغذیه، بهداشت، آموزش و ...) میتواند از بروز رفتارهای ناشی از فقر و محرومیت جلوگیری کند.
۶. نقش الگویی:
• رفتار مسئولانه مسئولان: رفتار مسئولانه و قانونمدارانه مسئولان و چهرههای برجسته جامعه میتواند الگوی مثبتی برای سایر افراد باشد و انگیزه برای رعایت قوانین را افزایش دهد.
• تقدیر از قانونمداران: تقدیر و تشویق از افرادی که به قوانین احترام میگذارند و رفتارهای مسئولانه از خود نشان میدهند، میتواند به ترویج فرهنگ قانونمداری کمک کند.
کوتاه سخن باید گفت: این پیشنهادات تنها بخشی از راهکارهای ممکن برای افزایش قانونپذیری در افراد هستند. که بی تردید انتخاب و اجرای مناسب این راهکارها نیازمند بررسی دقیق شرایط خاص هر جامعه و توجه به عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی است. /
نظر شما