به گزارش کردپرس، دولت سوریه اکنون با آزمونی سرنوشتساز روبهروست: یا اجازه میدهد بسیج عشایری به درگیری مستقیم با نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) منجر شود، یا با کاهش تنشها رهبری خود را دوباره تثبیت خواهد کرد.
در حالی که دمشق همچنان با پیامدهای درگیریهای اخیر در استان سویدا دستوپنجه نرم میکند، تنشها در شمالشرق سوریه به سرعت در حال رسیدن به نقطه اوج خود است. کنفرانس ۸ اوت «اداره خودگردان کردی» در حسکه که با هدف تقویت موقعیت کردها در مذاکره با دمشق برگزار شد، نتیجه معکوس داد و تنشهای دیرینه با دمشق را دوباره شعلهور کرد. دولت سوریه در واکنشی تند، از مذاکرات برنامهریزیشده پاریس عقبنشینی کرد و این نشست را تهدیدی مستقیم علیه تمامیت ارضی کشور دانست.
با توقف روند دیپلماتیک، رهبران عشایر در شمالشرق دست به بسیج نیرو زدهاند و آشکارا خواستار رویارویی مسلحانه با SDF شدهاند. درگیریهای پراکنده اخیر میان نیروهای عشایری و SDF در دیرالزور – هرچند محدود – نشانههایی است که تنشها از سطح گفتار فراتر رفته و به عرصه خطرناک درگیری نظامی کشیده شده است.
نشانههای هشداردهنده آشکار و فزایندهاند. پرسش کلیدی این است: آیا نیروهای عشایری تلاش خواهند کرد سناریوی نظامی سویدا را این بار علیه SDF در شمالشرق تکرار کنند؟ و اگر چنین شود، آیا دمشق برای جلوگیری از تشدید اوضاع مداخله خواهد کرد یا در حاشیه خواهد ماند تا از این ناآرامیها بهعنوان اهرمی برای بازپسگیری مناطق اکثرا عربنشینی که مدتها در پی آن بوده، استفاده کند؟
از توافق مارس تا انفجار جدید تنشها
اگرچه توافق ۱۰ مارس چارچوبی برای ادغام نهادهای غیرنظامی و نظامی شمالشرق در ساختار دولت سوریه ترسیم کرده بود، اما تنشها همواره زیر پوست روابط دمشق و اداره خودگردان جریان داشت. کنفرانس اخیر حسکه اما این تنشها را به نقطه جوش رساند و نگرانیهای جدی بهوجود آورد.
مهمترین دلیل، حضور چهرههای بحثبرانگیز در نشست بود؛ بهویژه شیخ حکمت الهجری، رهبر روحانی دروزیهای سویدا، و غزل غزال از شورای اسلامی علویان. دولت سوریه این حضور را اقدامی تحریکآمیز و تلاشی برای ایجاد ائتلافهای فرامنطقهای علیه دمشق تلقی کرد.
بسیج عمومی
در همین حال، رهبران عشایری مخالف SDF وضعیت «بسیج عمومی» اعلام کردهاند. در رأس این جریان، شیخ فرج الحمود السلامه از قبیله النصر قرار دارد که نماینده ائتلاف قدرتمند البوشعبان است.
قبایل دیگری همچون آلصعب، البوبنه و البوجابر نیز به این فراخوان پیوسته و بر وحدت عشایری و عزم مشترک برای جنگیدن تا شکست SDF تأکید کردهاند. حتی بخشی از طوایف البوشعبان در مناطق تحت کنترل ترکیه (موسوم به «چشمه صلح») نیز اعلام آمادگی برای پیوستن به این کارزار کردهاند.
با وجود شدت گرفتن لحن رهبران عشایری، دمشق همچنان سکوت کرده است – سکوتی که خطر درگیری بزرگ در شمالشرق را افزایش میدهد. این همان رویکردی بود که دولت در جریان حمله سویدا در پیش گرفت: نزدیک به دو روز نظارهگر ماند و به عشایر اجازه داد دهها هزار جنگجو از سراسر کشور را بسیج و مستقر کنند.
زمانی که دمشق سرانجام – تحت فشار بینالمللی – مداخله کرد، مقامات از محکوم کردن حمله خودداری ورزیدند و برخی حتی اقدامات عشایر را ستودند. این امر به مشروعیتبخشی آنها کمک کرد. اکنون نیز رهبران عشایر در شمالشرق با شعار «آزادسازی الجزیره تحت پرچم سوریه» نیروهای خود را گرد هم آوردهاند.
قمار خطرناک
اگر درگیری میان عشایر و SDF آغاز شود، تکرار سناریوی سویدا محتمل است. دمشق احتمالاً ابتدا بیطرفی ظاهری اختیار خواهد کرد و سپس با اعزام نیرو به مناطق عربنشین – در قالب مأموریت «حفظ صلح» – حضور خود را تحکیم میکند. این مداخله در عمل به معنای بازگشت تدریجی دولت به مناطقی خواهد بود که سالها از کنترل آن خارج بوده است.
برای برخی در دولت، چنین درگیریهایی فرصتی تلقی میشود: هرچه دامنه خشونت گستردهتر شود، احتمال بازپسگیری مناطق بیشتر میشود. همچنین تضعیف موقعیت مذاکره SDF در شرایط توقف گفتوگوهای سیاسی، برای دمشق سودمند خواهد بود.
اما گسترش کنترل از طریق نیروهای عشایری راهبردی کوتاهبینانه و پرخطر است. هرگونه یورش عشایری – بهویژه اگر به حمایت دولت تعبیر شود – نهتنها امید به گفتوگو با اداره خودگردان را نابود میکند، بلکه بیاعتمادی کردها را تعمیق و روابط شکننده عرب-کرد را شعلهور خواهد ساخت.
با توجه به ظرفیت بالای نظامی SDF، بعید است که حملات عشایری به نتایج سریع برسد. درگیری طولانی در شمالشرق خطر فروپاشی ترتیبات امنیتی موجود، جابهجایی گسترده جمعیت و ایجاد فرصت برای بازگشت گروههای افراطی مانند داعش را در پی خواهد داشت. تداوم بیثباتی همچنین مانع سرمایهگذاری خارجی و کمکهای بشردوستانه خواهد شد که هر دو برای بازسازی سوریه حیاتی هستند.
آزمون رهبری برای دمشق
با افزایش نشانههای هشداردهنده، دولت سوریه اکنون در برابر آزمونی دیگر قرار گرفته است: یا اجازه میدهد بسیج عشایری و حمله به مناطق تحت کنترل کردها به درگیری آشکار بدل شود، یا با کاهش تنشها و گفتوگوی فراگیر، رهبری خود را تثبیت میکند.
شکست دولت در مهار خشونت سویدا باید نه تنها به خاطر آورده شود، بلکه بهعنوان هشداری جدی تلقی شود. در شرایط کنونی، سکوت دمشق در برابر بسیج عشایری ممکن است بهعنوان همدستی تعبیر شود. دولت باید سریع و قاطع عمل کند تا از خونریزی بیشتر جلوگیری شود.
رهبری واقعی در این لحظه نه تنها به قدرت، بلکه به دوراندیشی، خویشتنداری و بلوغ سیاسی نیاز دارد تا مانع از جنگی شود که هیچکس در آن پیروز نخواهد بود.
نشریه المجله
نظر شما