به گزارش کردپرس، با وجود آنکه ترکیه سالها از حامیان اصلی جریانهایی بود که در نهایت به سقوط رژیم بعثی بشار اسد در سوریه انجامیدند، آنکارا همواره ناچار بوده میان بازیگران متضاد و متکثر این منطقه توازن ناپایداری برقرار کند.
نیروهای ارتش ترکیه در ۸ دسامبر ۲۰۲۵، از محورهای عفرین، رأسالعین و حومه شمالی حلب وارد خاک سوریه شدند؛ درست یک سال پس از آنکه گروه اسلامگرای «هیئت تحریر الشام» (HTS) با حمایت ترکیه به جنگ داخلی سوریه پایان داد، بشار اسد را سرنگون کرد و فرد مد نظر خود، احمد الشرع را بهعنوان رئیسجمهور موقت سوریه بر سر کار آورد. این گروه تا همین اواخر در فهرست سازمانهای تروریستی ایالات متحده، شورای امنیت سازمان ملل، کانادا، ترکیه و شماری دیگر از کشورها قرار داشت.
گرچه بسیاری از گزارشهای رسانهای، این تحرک نظامی جدید را در چارچوب «نگرانیهای امنیتی ترکیه» در شمال سوریه تحلیل میکنند، چنین نگاهی تصویر ناقصی از واقعیت ارائه میدهد. برای درک دقیقتر این تشدید تنش، باید آن را در پیوند با سیاستهای اسلامگرایانه دولت اردوغان، جاهطلبیهای نئوعثمانی و مهمتر از همه، راهبرد امنیت انرژی ترکیه بررسی کرد.
شمال سوریه؛ بستری شکننده برای منازعه
شمال سوریه در دهههای قبلی، قربانی سیاستهایی سرکوبگرانه، تبعیضآمیز و تفرقهافکنانه بود؛ سیاستهایی که روابط میان کردها، عربها، آشوریها، سریانیها، ترکمنها، ارامنه، چرکسها و ایزدیها را بهشدت تضعیف کرد. تنشهای قومی و قبیلهای، که ریشه در دههها و حتی سدهها پیش داشتند، پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ نیز این منطقه را ناآرام کرده بودند.
جنگ داخلی، خلأ امنیتی عظیمی ایجاد کرد که زمینهساز ظهور داعش و اعلام «خلافت» آن با پایتختی رقه شد. در سال ۲۰۱۷، ائتلاف «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) به رهبری کردها و با حمایت ایالات متحده، رقه را آزاد کرد و به بازوی نظامی ساختاری تبدیل شد که بعدها با عنوان «اداره خودگردان شمال و شرق سوریه» شناخته شد.
معادله کردها در سیاست داخلی و خارجی ترکیه
در داخل ترکیه، حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ تاکنون قدرت را در دست دارد و ترکیبی از ایدئولوژی اسلامگرایانه و سیاست خارجی نئوعثمانی را دنبال میکند. این در حالی است که حدود یکپنجم جمعیت ترکیه را کردها تشکیل میدهند و دولت آنکارا دههها سیاست همگونسازی، محدودسازی زبان و فرهنگ کردی و سرکوب سیاسی را در پیش گرفته است.
حزب کارگران کردستان ترکیه یا پ.ک.ک، که در سال ۱۹۷۸ تأسیس شد، ابتدا خواهان تشکیل کشوری مستقل بود اما از سال ۲۰۰۵ مطالبات خود را به حقوق فرهنگی و سیاسی در چارچوب مرزهای ترکیه محدود کرد. با این حال، استفاده از خشونت مسلحانه باعث شد این حزب در فهرست سازمانهای تروریستی ترکیه، آمریکا، اتحادیه اروپا، بریتانیا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و ژاپن قرار گیرد.
از نگاه آنکارا، نیروهای دموکراتیک سوریه و ساختار خودگردان شمال و شرق سوریه از اقمار پ.ک.ک هستند؛ برداشتی که در تضاد کامل با حمایت ایالات متحده از SDF قرار دارد.
تحولات ۲۰۲۵ و بازگشت نیروهای ترکیه
در سال ۲۰۱۹، ترکیه با اجرای «عملیات چشمه صلح» بخشهایی از شمال سوریه، از جمله رأسالعین و نوار تلابیض–رأسالعین را تحت کنترل نیروهای وابسته به خود درآورد. در مارس ۲۰۲۵، توافقی میان احمد الشرع و ژنرال مظلوم عبدی برای ادغام نهادهای نظامی و غیرنظامی شمالشرق سوریه در ساختار دولت مرکزی امضا شد؛ توافقی که با بدبینی شدید آنکارا مواجه شد.
دو ماه بعد، پ.ک.ک اعلام کرد که بنا به درخواست رهبر زندانی خود، مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته و منحل میشود. با وجود این تحولات بالقوه ثباتساز، بیاعتمادی تاریخی همچنان پابرجاست.
در اوایل دسامبر ۲۰۲۵، گزارشها از ورود شبانه کاروانهای نظامی ترکیه شامل بیش از ۲۰ خودروی سنگین به منطقه رأسالعین خبر دادند؛ اقدامی غیرمعمول که نشانهای از تغییر محاسبات آنکارا بود.
انرژی؛ پیشران پنهان مداخله
در قلب این تحولات، موضوع انرژی قرار دارد. ترکیه یکی از سریعترین نرخهای رشد تقاضای برق و گاز طبیعی در جهان را تجربه میکند؛ رشدی که تنها از چین کمتر است. مصرف انرژی این کشور بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ بیش از دو برابر شده و حدود ۷۴ درصد نیاز انرژی آن از واردات تأمین میشود.
این وابستگی، ترکیه را در برابر شوکهای قیمتی، فشارهای سیاسی و کسری مزمن بودجه آسیبپذیر کرده است. با وجود تمدید موقت قراردادهای گازی با روسیه، آنکارا بهطور جدی در پی کاهش وابستگی به مسکو، افزایش واردات LNG از آمریکا و سرمایهگذاری در تولید گاز ایالات متحده است.
در همین چارچوب، ترکیه در ۲۱ مه ۲۰۲۵ خط لوله گاز طبیعی کیلیس–حلب را تکمیل کرد؛ پروژهای که نهتنها برای بازسازی سوریه حیاتی است، بلکه جایگاه ترکیه را بهعنوان «هاب انرژی منطقهای» تقویت میکند.
پیوند امنیت نظامی و امنیت انرژی
از نگاه آنکارا، حضور نظامی در شمال سوریه تنها برای مهار نیروهای کردی نیست؛ بلکه ابزاری برای حفاظت از زیرساختهای انرژی، تثبیت مسیرهای انتقال و شکلدهی به آینده ژئوپلیتیک منطقه است. این حضور همچنین فرصتی برای محدود کردن بازگشت نفوذ روسیه به سوریه، در زمانی است که ترکیه در حال فاصله گرفتن از گاز روسیه است.
تهاجمات اخیر ترکیه به شمال سوریه را نمیتوان صرفاً با ملاحظات امنیتی توضیح داد. این اقدامات بخشی از راهبردی گستردهتر برای تثبیت نقش ترکیه بهعنوان بازیگری کلیدی در بازار انرژی منطقهای است؛ راهبردی که در آن، کردها — متحدان دیرینه آمریکا — بار دیگر به آسیبپذیرترین قربانیان تبدیل میشوند.
ترکیه اکنون میان دو مسیر متناقض گرفتار شده است: جاهطلبیهای یک قدرت منطقهای تهاجمی و الزامات تبدیل شدن به هاب انرژی جنوبشرقی اروپا، قفقاز، اوراسیا و مدیترانه شرقی؛ مسیری که بدون ثبات و همسایگی مسالمتآمیز ممکن نیست.
اینکه این سیاست چگونه با تعهدات ترکیه در چارچوب ناتو و واکنش غرب تلاقی پیش خواهد رفت، هنوز معلوم نیست. اما یک نکته روشن است: چشم ترکیه به منابع انرژی و ژئوپلیتیک کردستان سوریه دوخته شده است.
مجله فوربز آمریکا

نظر شما