خبرگزاری کردپرس _
ئەهای ئاویەر ئەوە من هاتم
دەس پەروەردەکەی ئاو و هەواتم
لەسەر قوللەکەت وچانێ ئەگرم
ئارەق سەر و چاو بە شەماڵ ئەسڕم
وقتی مرحوم محی الدین حق شناس (۱۳۰۳-۱۳۹۲خ) این ابیات را می سرود، آرزویش آرمیدن در بلندای قلهٔ ئاویەر بود تا بیاساید و از خوش و ناخوش و فراز و فرودهای شهرش (سنندج) بگوید. اینک ۱۲ سال پس از او، در دومین روز دومین ماه تابستان (۱۴۰۴خ)، جوانی جان بر سَرِ سرفراز ماندن ئاویەر و نجات طبیعت پیرامون از زبانههای زیانبخش و سرکش آتش نهاد، تا برخیِ (قربانی) پاکی و پایداری محیط زیست شود و برگی ماندگار و اثری جاودان بر کتابِ وزین و تاریخ پر ماجرای سنندج بیفزاید.
از نزدیک با مرحوم حمید مرادی آشنایی نداشتم، با واسطه میدانستم دبیر انجمن زیست محیطی «شنەی نەوژین کوردستان» و دانشآموختهٔ حقوق است و پیشهٔ وکالت را برگزیده است.
بر این باورم که او این بار دفتر وکالت خود را نه در اتاقکی محدود و محصور برای احقاق حقی فردی، که بر بلندای فرازمند ناظر سربلند شهر پُر خاطرهٔ سنندج «ئاویەر» و برای دفاع از حق و حقوق جمع و نسل حال و آینده سامان داد تا ریه های شهر را از خفقان رهایی بخشد و روزن های زندگی بخش را از انسداد نجات دهد. لذا شایستهٔ ستایش است.
حبذا آن شرط و شادا آن جزا
آن جزای دلنواز جانفزا (مولانا)
دفاعیهٔ حمید خونین بود و کاش چنین نبود! و کاش ساز و کارهای نرم افزاری (آموزش و مدیریت) و سخت افزاری (ابزار و تجهیزات) چنان مهیّا می شد که کردستان شاهد زنجیرهٔ تکراری این وقایع جگر سوز نمی شد! اما تا قامت افراشتهٔ موکلین حمید یعنی درخت و بوته و سبزههای دامان «ئاویەر» همراه نسیم و آواز باد و باران میرقصند، این محکمه و این دفاع جانانه و بدن تاول زدهٔ وکیل، زبانزد خواهد بود و تاریخ این سرزمین بسی بیانصاف خواهد بود اگر این جان فشانیها را کتمان کند؛
حکایت از چه کنم، سینه سینه درد
اینجاست
هزار شعلۀ سوزان و آه سرد اینجاست بیا که مسئله، بودن و نبودن نیست
حدیث مهر و وفا میرود، نبرد اینجاست (سایه)
سنندج- سوم تیر ماه ۱۴۰۴خ
نظر شما