مرتضی حاتمی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کردپرس با اشاره به تازهترین کتابش برای کودکان که توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده گفت: کتاب «نمک شیرین» بازآفرینی یکی از حکایتهای کتاب «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» اثر «محمد عوفی» از نویسندگان سدههای گذشته است که توسط نگار اورنگ تصویرگری و برای مخاطبان گروه سنی نونگاه (۱۲+) در ۳۶ صفحه و در تیراژ ۲۰۰۰ جلد چاپ و منتشر و در سی و ششمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران توزیع شد و جزو کتابهای پرفروش قرار گرفت.
وی در خصوص اهمیت و ضرورت بازآفرینی حکایات ادبیات کلاسیک برای کودکان و نوجوانان گفت: ادبیات کلاسیک، سرمایه و میراث معنوی و ملی سرزمین ماست. سرمایهای غنی و بزرگ و غیرقابل تکرار. بر همگان واجب است که ضمن پاسداری از آنها، در انتقال آن به نسلهای بعد بکوشیم و تلاش کنیم به عنوان شهروندی ایرانی از این گنجینه معنوی مواظبت کنیم و آن را با سادهنویسی، بازنویسی، بازآفرینی و... برای مخاطبان کودک و نوجوانان ساده و خواندنیتر جذابتر کنیم و این سرمایه ملی را به آنان انتقال دهیم.
نویسنده مجموعه ۳۰ جلدی بازنویسی از ادبیات کلاسیک برای کودکان تصریح کرد: ادبیات کلاسیک نظم و نثر میراث مکتوب و هویتی تاریخی و ارزشمند و آیینهای تمامنما از فرهنگ و آموزههای اخلاقی و رفتاری نیاکان ماست. این میراث به همه مردم تعلق دارد و یکی از راهها، معرفی کتاب و آثار این نوع از ادبیات به مخاطبان کودک و نوجوان، بازنویسی و بازآفرینی با رعایت اصول و معیارهای مصوب این قالبها برای این مخاطبان است.
نویسنده رمان نوجوان «راز کوچه باغ هفت توت» با اشاره به نقش تربیتی و آموزشی حکایتهای ادبیات کلاسیک فارسی بر مخاطبان کودک و نوجوان تصریح کرد: بازآفرینی حکایتهایی از ادبیات کلاسیک، نقشی آموزنده و تربیتی برای جوامع هدف دارد و در تقویت التذاذ ادبی در کودکان و نوجوانان تاثیرگذار است و باید در انتخاب حکایتها برای بازآفرینی دقت و کارشناسی لازم برای بازآفرینی، صورت پذیرد.
وی ادامهداد: تصاویر ابن کتاب اثر خانم نگار اورنگ است که در مسابقه تصویرگری براتیسلاوا اسلواکی ۲۰۲۵ و سیزدهمین مسابقه تصویرگری شارجه۲۰۲۴ نامزد شده بود.
به گزارش کردپرس، مرتضی حاتمی،متولد ۱۳۵۵ در صحنه است و تاکنون بیش از ۷۰ عنوان کتاب در قالبهای:مجموعه داستان کوتاه و مینیمال، بازآفرینی،بازنویسی،رمان و پژوهش در گروههای سنی کودک و نوجوان و بزرگسال چاپ و منتشر شده است.
بخشی از کتاب:
یک بار دیگر، نقشه و تمام مسیرهای
ورود به خزانه را مرور می کنم. از بین شکاف طاقچه تکه کاغذی را که سالهاست از آن مواظبت میکنم را بیرون می آورم؛ همان نقشەی قدیمی رسیدن به گنج خزانه شاهی است که پدر به من داد.
چند ماه پیش، که هوا خیلی سرد و برفی بود، پدر قبل از آنکه آخرین نفسش بالا بیاید، از من خواست سرم را به دهانش نزدیک کنم. بعد به آرامی در گوشم گفت: «پشت حمام شاهی خرابه ای هست که چند تکه کوزه و سفال شکسته در آن ریخته ام، اگر آنها را کنار بزنی و به اندازه چهل بیل از چاله بکنی، به تونلی می رسی که تو را به خزانه شاهی می رساند.»
پدر جمله اش را به پایان برد و برای همیشه خاموش شد.
نظر شما