کردپرس
جنبش سیاسی کردستان عراق همواره میان سه مفهوم کلیدی در نوسان بوده است: کوردایهتی (آرمانهای قومی)، حزبایهتی (حاکمیت حزبی) و بنهمالهای (قدرت خانوادگی). اگر تا پیش از انتفاضه ۱۹۹۱ مبارزان کوهستان در فضایی آرمانگرایانه برای آزادی، عدالت و دمکراسی میجنگیدند، پس از فروپاشی بعث و تحولات ۲۰۰۳، صحنه سیاسی بهتدریج از میدان آرمانخواهی به رقابتهای حزبی و سپس به الیگارشی خانوادگی تغییر جهت داد.
از آرمانهای کوهستان تا حاکمیت حزبی
نسل نخست پیشمرگان، با خون و جان خود راهی را گشودند که به تشکیل حاکمیت محلی در شمال عراق انجامید. آن دوران هرچند با رقابتهای درونی همراه بود، اما وجه مشترک آن جستوجوی آزادی و نفی استبداد بود. اما بهزودی، با تثبیت ساختارهای حکمرانی پس از جنگ اول خلیج فارس و حمایت نیروهای ائتلاف، رؤیای کوردایهتی به میدان تنگ حزبایهتی (حزبگرایی) انتقال یافت. در این دوره اختلافات حزبی به جنگهای خونین داخلی انجامید و هزاران جوان کرد قربانی منازعات قدرت شدند.
گذار به الیگارشی خانوادگی
پس از دورهای از ثبات نسبی و انباشت ثروتهای کلان، محوریت قدرت از حزب به خاندان منتقل شد. ثروت و منافع اقتصادی به مهمترین معیار تقسیم قدرت بدل شد و نسل دوم و سوم رهبران احزاب وارد مرحلهای شدند که بیش از آنکه بازتابدهنده منافع حزبی باشند، مدافع الیگارشی خاندانی شدند. در این مسیر، بسیاری از پیشمرگان نستوه یا محترمانه کنار گذاشته شدند یا به حاشیه رانده شدند. در نتیجه، دیگر نشانی از نسل کوهستان در بدنه رهبری باقی نماند و فضای سیاست در اقلیم بیش از پیش به رقابتهای خانوادگی گره خورد.
نمونه روشن این روند را میتوان در خانواده بزرگترین حزب اقلیم کردستان مشاهده کرد که ممکن است اختلافات درونی در آیندە حتی به سطح «جنگ برادران» کشیده شود و اکنون رقابتهای شخصی و خانوادگی به مسئلهای سرنوشتساز برای کل حزب دمکرات بدل شده است. در سوی دیگر، اتحادیه میهنی نیز پس از فقدان رهبری کاریزماتیک مام جلال طالبانی، بیش از گذشته درگیر شکافهای خاندانی و رقابت میان فرزندان و نزدیکان او شد.
مناقشه لالهزار و بازداشت لاهور طالبانی
در تازهترین نمونه از این تحولات، ماجرای لالهزار در ۲۲ آگوست ۲۰۲۵ بار دیگر نشان داد که اختلافات خاندانی در درون اتحادیه میهنی میتواند به رویارویی مسلحانه و خشونتآمیز منجر شود. نیروهای تحت فرمان بافل طالبانی، رئیس فعلی اتحادیه میهنی، با بهکارگیری تجهیزات سنگین، ستونهای زرهی و حتی پهپاد، خانه لاهور طالبانی ـ پسرعموی او و یکی از رهبران پیشین اتحادیه ـ را محاصره و او را بازداشت کردند.
این اقدام از منظر حقوقی بهشدت محل سؤال است؛ زیرا در هیچ نظام دموکراتیکی معمول نیست که اجرای حکم به چنین شیوهای نظامی و خشونتآمیز انجام شود. بسیاری تحلیلگران این رخداد را نه یک اقدام قضایی، بلکه جلوهای از رقابت خاندانی برای حفظ قدرت ارزیابی کردند. بازداشتهای مشابه، از جمله دستگیری شاسوار عبدالواحد، رهبر جنبش نسل نو و نیز بازداشت آرام قادر، رئیس ائتلاف میهنی نشاندهنده آن است که الیگارشی خاندانی تنها به حذف درونحزبی محدود نیست، بلکه مخالفان بیرونی و حتی خویشاوندان نزدیک را نیز در بر میگیرد.
بحران رهبری در اتحادیه میهنی
اتحادیه میهنی پس از درگذشت جلال طالبانی (مام جلال) وارد مرحلهای بحرانی شد. رهبری کاریزماتیک مام جلال که میتوانست میان جناحهای مختلف توازن برقرار کند، دیگر وجود ندارد و حزب به میدانی برای منازعه میان فرزندان و نزدیکان او بدل شده است. در حالی که حزب دمکرات کردستان همچنان با اتکا به رهبری نسلی ثابت از انسجام نسبی برخوردار است، اتحادیه میهنی درگیر شکافهای درونی شدیدی است که به تضعیف موقعیت آن در برابر رقیب انجامیده است.
دمکراسی در سایه قدرت خانوادگی
رخداد لالهزار و حذف لاهور طالبانی تنها یکی از نمونههای متعدد روندی است که طی آن دمکراسی قربانی میشود. قتل روزنامهنگاران مستقل، تسویههای حزبی، برخوردهای امنیتی با مخالفان و تمرکز ثروت و منابع نفتی در دست خاندانهای حاکم، همگی نشان میدهد که آرمانهای نسل کوهستان به بایگانی تاریخ سپرده شده است.شهروندان اقلیم امروز میبینند که در حالیکه درآمدهای نفتی و منابع طبیعی در دست گروهی محدود از خاندانهاست، معاش و معیشت روزمره آنها همچنان در بحران قرار دارد. گزارشها نشان میدهد که روزانه صدها تانکر نفت بدون شفافیت از مرزها خارج میشود، در حالیکه دولت مرکزی بیاطلاع است و سرنوشت این ثروتها نامعلوم میماند.
میراثی از خشونت و یادگار امنهسوره
رفتار احزاب کردستانی با مخالفان و رقبا نشان میدهد که اگرچه آنها در ظاهر به عصر مدرن و دمکراتیک وارد شدهاند، اما در عمل همچنان به منطق خشونت کوهستان وفادارند. در جهانی که معیار برخورد با مخالفان بر اساس قانون و میزان جرم مشخص میشود، در اقلیم کردستان هنوز هم حذف فیزیکی و امنیتی، نخستین گزینه است.
یکی از نمادهای بارز این تاریخ خونین، زندان امنهسوره در سلیمانیه است؛ مخوفترین بازداشتگاه حزب بعث که پس از قیام ۱۹۹۱ به دست مردم و پیشمرگان اتحادیه میهنی فتح شد. این مکان اکنون به موزهای عبرتآموز تبدیل شده، اما بازدید از آن برای شهروندان اقلیم یادآور این پرسش است که چرا سرنوشت مبارزات آزادیخواهانه پیشمرگان به تکرار همان منطق خشونت و استبداد، این بار در لباس حزبی و خانوادگی، منجر شده است.
آیندهای مبهم
اکنون که حاکمیت قومی کردها وارد چهارمین دهه خود میشود، پرسش جدی این است که آیا این روند میتواند به بازگشت به آرمانهای اولیه منجر شود یا بیش از پیش در دام حاکمیت خانوادگی گرفتار خواهد شد؟ آنچه مسلم است اینکه اگر روند کنونی ادامه یابد، فاصله میان حاکمان و مردم بیشتر خواهد شد و اقلیم کردستان از مسیر دمکراسی واقعی دورتر میشود.
نظر شما